این روزها از حلقه مفقوده بین صنعت و دانشگاه خیلی حرف میشنویم و در کنار آن نقدها و آمار بالای فارغالتحصیلان بدون کار را، اما در این میان کسی را یافتیم که حرفهای خوبی در مورد این حلقه گمشده داشت. بانوی معدنکاری که بین مقاطع تحصیلی خودش وقفه انداخت، حتی پس از فارغالتحصیلی از مقطع کارشناسی ارشد تا هفت سال سمت تحصیل در مقطع دکتری نرفت. او در استرالیا مشغول به کار شد و شرکتی تاسیس کرد که بیش از 30 پروژه بینالمللی را برای او رقم زد. حالا او استاد دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه دوم کشور است. با هم گفتگو دکتر سیما محمدنژاد، عضو هیات علمی بخش مهندسی معدن دانشگاه تربیت مدرس و مدیرعامل شرکت پارس اکت را با پایش معدن هوشمند میخوانیم.
خانم دکتر سیما محمدنژاد را چگونه معرفی میکنید؟
من سیما محمدنژاد، بانویی 42 ساله هستم. مهمترین ویژگی خود را تلاش و سرسختی میدانم و به جد معتقدم بسیاری از ناشدنیها، شدنی است.
تاریخچه زندگی من بدین صورت است که متولد مهر 1357 هستم، در واقع چند ماه پیش از انقلاب اسلامی به دنیا آمدم. در سال 1375 نیز در رشته ریاضی فیزیک موفق به اخذ دیپلم و پس از آن در دانشگاه صنعتی امیرکبیر در رشته مهندسی معدن گرایش استخراج مشغول به تحصیل شدم. سپس با کسب رتبه یک در کنکور کارشناسی ارشد در گرایش فرآوری مواد معدنی دانشگاه تهران مراحل تحصیل خود را ادامه دادم. در سال 1384 نیز مقطع کارشناسی ارشد را به اتمام رسانده و پس از کسب تجربه کاری حدود سه سال در ایران به کشور استرالیا سفر و با اخذ ویزای کار در سال 2006 در آن کشور شروع به فعالیت کردم.
پس از گذشت چهار سال، در سال 2010 در دانشگاه ملبورن، دانشگاه ممتاز استرالیا، دوره دکتری خود را آغاز کردم و رساله خود را پیرامون فرآوری طلا به انجام رساندم. پس از اتمام دوره دکتری خود در سال 2014 به ایران بازگشتم و بلافاصله در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شدم و همچنان در این دانشگاه بهعنوان عضو هیئت علمی حضور داشته و در کنار فعالیت علمی و دانشگاهی خود نیز در پروژههای صنعتی مشارکت دارم.
چرا زمان ورود به دانشگاه در بین رشتههای مهندسی با وجود رتبه ممتاز المپیاد ریاضی، مهندسی معدن را انتخاب کردید؟
من دانشآموز ممتازی بودم و در سال 1374 نیز در المپیاد کشوری برگزیده شدم و به زمینههای مهندسی نیز بسیار علاقه داشتم. تمایل من به ماندن در تهران و تحصیل در دانشگاههای این شهر منجر به پذیرش من در گرایش استخراج رشته مهندسی معدن شد. البته من پیشزمینهای نیز نسبت به رشته مهندسی معدن داشتم.
همانطور که میدانید پس از انقلاب اسلامی خانمها در رشته مهندسی معدن امکان ورود نداشتند که این ممنوعیت در سال 1373 رفع شد. بنده با ورود به دانشگاه در سال 1375 جزو اولین خانمهایی بودم که در این رشته مشغول به تحصیل شد. البته آن زمان با توجه به محدودیتها و روندی که حاکم بود، اساتید بیشتر تمایل داشتند که خانمهای پذیرفته شده در رشته مهندسی معدن، تغییر رشته بدهند. بهطوریکه حتی آن زمان امکانی فراهم شده بود که خانمهای رشته ما میتوانستند رشته خود را تغییر دهند، اما بهدلیل همان روحیه سرسختی و البته علاقهای که به این رشته داشتم، تغییر رشته نداده و با چالشهای بسیاری، دوره کارشناسی را با موفقیت به پایان رساندم. در حال حاضر نیز از انتخاب آن زمان خودم و عدم تغییر رشته تحصیلی راضی هستم.
چرا در مراحل ادامه تحصیل خود به گرایش فرآوری مواد معدنی روی آوردید؟
علاقه به گرایش فرآوری در همان دوران کارشناسی و گذراندن برخی از واحدهای درسی در من ایجاد شد، بهطوریکه پایاننامه من نیز به راهنمایی دکتر ایراننژاد در همین زمینه فرآوری انجام شد. تمایل من به این گرایش آن زمان اینگونه شکل گرفت که برای مقابله با خامفروشی و تولید ارزش افزوده بیشتر گرایش فرآوری در خدمت صنعت معدنی کشور خواهد بود. از اینرو مستقل از بحث ادامه تحصیل، تمرکز من روی فعالیت در این گرایش قرار گرفت. خوشبختانه در اولین انتخاب خود در گرایش فرآوری دانشگاه تهران پذیرفته شدم.
البته باید خاطرنشان کنم که تا پیش از سال 1380 گرایش فرآوری بهعنوان یک گرایش مستقل وجود نداشت و صرفا درسهایی مبتنی بر مفاهیم فرآوری در گرایشهای استخراج و اکتشاف تدریس میشد. در واقع میتوانم بگویم که زمان ورود به کارشناسی ارشد نیز مجدد من در شمار اولین دانشجویان گرایش فرآوری در کشور بودم.
آیا سال 1381 که پا به عرصه صنعت گذاشتید و در موسسه تحقیقات و کاربرد مواد معدنی آغاز به کار کردید، تصورهای شما از یک مهندس معدن بودن محقق شد؟
در ایران بین صنعت و دانشگاه شکاف عمیقی وجود دارد که این شکاف در دانشگاههای خارج از کشور یا وجود ندارد یا تا حد زیادی کاهش یافته است. با اینحال چون ذات فعالیتی که بنده در موسسه تحقیقات فرآوری مواد معدنی آغاز کردم از جنس پژوهش و دانشگاهی بود، این تفاوت را خیلی احساس نکردم. آن زمان من بهعنوان کانیشناس فرآیند در آنجا مشغول به کار شدم و عمده فعالیتهای من نیز مطالعات میکروسکوپی روی نمونه کانیهای موجود بود. در واقع میتوان گفت که بین فعالیت در این موسسه با فعالیت در صنعت معدن نیز شکاف یاد شده وجود داشت.
پس از خروج از موسسه تحقیقات فرآوری مواد معدنی برای لمس بیشتر صنعت معدن به شرکت مهندسین مشاور ناموران قدم نهادم. در این مجموعه بود که متوجه شکاف بین صنعت و دانشگاه شدم. دریافتم که تا چه میزان سازوکارهای حاکم بر فعالیتهای صنعتی با آموختههای دانشگاهی متفاوت است و این تفاوت بین زمینه ذهنی من با صنعت برای من محدودیتهایی را رقم زد. از اینرو با تمام وجود تلاش کردم که در عرصه صنعت موفق عمل کنم.
لازم است که این نکته را بیان کنم که بهدلیل وجود همین شکافتهای عملکردی بین دانشگاه و صنعت، همواره به دانشجویان خود تاکید میکنم که پیش از ورود به مقطع تحصیلی دیگری حتما وارد صنعت شوند و زمانی ادامه تحصیل بدهند که نیاز به ادامه تحصیل را عمیقاً در خود احساس کرده باشند. بهطوری که من چون دوره کارشناسی ارشد خود را تنها با یک سال وقفه نسبت به دوره کارشناسی آغاز کردم و بهدلیل عدم درک درست از نیازهای صنعت نتوانستم بهره لازم را از دوره کارشناسی ارشد خود داشته باشم. آموزش در آن زمان به معنای واقعی کلمه ایزوله و غیرمرتبط با صنعت بود و برای من کارآمدی نداشت.
از اینرو، پس از پایان دوره کارشناسی ارشد آموختم که آموزش تنها زمانی مفید و موثر است که با صنعت آمیخته باشد و بههمین دلیل به صنعت پیوستم و حدود 6 تا 7 سال بین مقطع کارشناسی ارشد و دکتری من فاصله وجود دارد. با فهم کنونی خود میتوانم بگویم تجربههای بسیار مفیدی را در مرکز تحقیقات فرآوری مواد معدنی، شرکت مهندسین مشاور ناموران، پس از آن در استرالیا و فعالیت در شرکتهای «CSIRO» و «LogiCamms» آموختم که این آموختهها منجر شد که تنها زمانی ادامه تحصیل در مقطع دکتری را آغاز کنم که با اطمینان خاطر و ایمان دریافته باشم که به ادامه تحصیل نیاز دارم. این امر منجر شد که بازدهی بسیار خوبی در دوره دکتری از خود نشان دهم.
تجربه عملی فعالیت در مناطق معدنی چه تاثیری بر روند تدریس شما در محیط آکادمیکی همچون دانشگاه تربیت مدرس داشته است؟
برخی رشتهها بهدلیل نوع زمینه کاری خود همانند هنر و علوم انسانی حتی اگر چالشهای موجود در فضای بیرون دانشگاه را مشاهده نکنند، چندان تاثیری بر رویکرد تدریس آنها نخواهد گذاشت. این در حالی است که در رشتههایی همچون مهندسی معدن تا زمانی که استاد از نزدیک وارد صنعت نشده باشد، اجزای صنعت را ندیده باشد، مشکلات را لمس نکرده باشد، مطلقاً نمیتواند استاد خوبی باشد. در واقع تدریس زمانی واقعی خواهد بود که استاد با فعالیتهای صنعتی درگیر شده باشد. در این زمان قادر خواهد بود که مفاهیم را به خوبی به دانشجویان منتقل کند.
موضوع مهمتر از بحث درک بهتر مفاهیم و انتقال آنها این است که استاد بتواند پل صنعتی بین صنعت با دانشجویان خود ایجاد کند. در سال 1394 که وارد دانشگاه تربیت مدرس شدم، تصمیم بر این داشتم که پس از آن دوره سخت تجربه صنعتی صرفاً به کار دانشگاهی بپردازم، اما پس از گذشت مدت کوتاهی متوجه شدم که این تصمیم درستی نیست. بارها شاهد این مطالبه دانشجویان بودم که موضوعی برای پایاننامه ما انتخاب شود که مرتبط با نیاز صنعت باشد که پس از فارغالتحصیلی بتوانیم جذب صنعت شویم و اگر موضوع مستقل از نیاز صنعت باشد، برای ما دستاوردی نخواهد داشت. از اینرو در حال حاضر تقریباً تمامی پایاننامهها را مرتبط با نیاز صنعت تعریف میکنم، بهطوری که در سال گذشته یکی از پایاننامهها بیش از 50 میلیون حمایت مالی شد که اگر چنین پایاننامهای بدون ارتباط با صنعت بود، نمیتوانست هزینهها خود را از سوی دانشگاه تامین کند، چرا که حمایت مالی دانشگاه بسیار ناچیز است. در حال حاضر نیز چند دانشجو بنده در مجموعه «طلای سه بندون» که بنده در آنجا همکاری مشاوره دارم، حضور داشته و فعالیت علمی-صنعتی خود را انجام میدهند.
شما دکتری خود را در دانشگاه ملبورن گذراندهاید، آیا از نگاه شما چالشهای موجود برای زنان معدنکار مختص جغرافیای خاصی است یا در همه جای جهان سختیها و تفاوتهای مشابهای وجود دارد؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت که چالشها در همه جا حضور دارند. در برخی جوامع نظیر جامعه ایران با پیشینه تاریخی منحصر به خود، متفاوت و گاهی بیشتر است، اما در سایر جوامع نیز این چالشها وجود دارند که در برخی کشورها همانند استرالیا و کانادا کمتر دیده میشوند و در برخی کشورها همچون ترکیه و ایران بیشتر بوده است.
با توجه به سابقه کاری چند ساله شما در معادن مختلف، چه تفاوتهایی بین محدودیتهای ایران با سایر نقاط جهان وجود دارد؟ آیا با قوانین محدودکنندهای مواجه شدهاید؟
بسیاری از محدودیتهای موجود در جهان، محدودیتهای نانوشتهای هستند که وجود دارند و قانون نوشته شدهای برای آن در دسترس نیست که بتوان موضع مشخصی در برابر آن داشت. این موضوع هم در ایران و هم در دیگر کشورهای جهان وجود دارد. حتی در برخی کشورها برخی محدودیتها و تبعیضها از جمله کشورهای توسعهیافته بسیار چشمگیرتر است. بهعنوان مثال تبعیض حقوقی بین زنان و مردان معدنکار در کشورهایی همچون استرالیا وجود دارد و کاملا بهطور محسوس حقوق یک آقا با همان رتبه و دانش کاری نسبت به خانم هم رده خود بالاتر است. این درحالی است که در ایران این تفاوت حقوقی بسیار کمتر دیده میشود. بنابراین میتوان گفت که جنس محدودیتها متاثر از فضای مدیریتی حاکم بر مجموعه معدنی است. بهگونهای که من از فعالیت در یک مجموعه معدنی در ترکیه که مدیریت آن بر عهده یک خانم بود رضایت داشتم، اما از تفاوت حقوقی در استرالیا این رضایت وجود نداشت. در کشورهایی نظیر امریکا و کانادا نیز بهدلیل تلاش زنان و سابقه طولانی مدت آنها برای احقاق حقوقشان، چالشهای فعالیت زنان معدنکار کمتر است.
در طول دوره مدیریت و انجام پروژههای تحقیقاتی خود در کشورهای استرالیا، کانادا و ترکیه با چه چالشهایی بهعنوان یک زن معدنکار مواجه شدید؟
در زمان فعالیت در موسسهها و مجموعههایی نظیر موسسه تحقیقات فرآوری مواد معدنی که عمده فعالیت از جنس مطالعه و پژوهش هست، محدودیتها بسیار کمتر از فعالیت در شرکتهای معدنی و صنعتی است. در عرصه صنعت است که چهره سخت و خشن با محدودیتهای خاص آن پیشروی خانمها قرار میگیرد. از اینرو، من در زمان فعالیت خود در شرکتهای صنعتی چه در داخل و چه در خارج از کشور با چالشهای متعددی مواجه شدم که اگر بخواهم چالشهای پیشروی فعالیت بانوان در حوزه معدن را دستهبندی کنم؛ آنها را در سه گروه قرار خواهم داد که عبارتند از: (1) چالشهای فرهنگی و عرفی جامعه همچون وجود پیش فرضهای اشتباهی نظیر ناتوانی زنان در فعالیت کاری حرفهای که این گروه چالشها نیازمند اثبات توانمندیهای زنان و نقض این پیش فرضهاست، (2) محدودیتهای جسمی و (3) محدودیتهای روحی و روانی.
در بین گروههای یاد شده، مهمترین چالشی که شخص من با آن مواجه شدم، چالشهای فرهنگی و عرفی بوده است. چرا که اغلب در مجموعههایی که وارد شدم، بهندرت شاهد این موضوع بودم که پیش فرض دانش و صلاحیت کاری معیار باشد، بلکه پیش فرض مبتنی بر این بود که یک خانم سواد و درک صحیحی از فضای کار در محیط معدنی را ندارد. این موضوع سبب شده بود که برای رفع این پیش فرض و اثبات دانش و توانمندی خود توان بسیار زیادی را نسبت به حالت عادی به کار ببرم. این درحالی است که برای یک آقا پیش فرضها مبنی بر این است که فرد توانایی انجام فعالیت معدنی را دارد، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
برای مثال در تمام هیاتهایی که با آنها به کشورهای مختلف قارههای اروپا، آفریقا و امریکا سفر کردم، عموما یک یا معدود زنانی در این هیات ها حضور داشتند و پیش فرض بر این بوده است که منِ خانم منشی آن جمع هستم. انرژی و تلاش بسیار زیادی در همان گام نخست برای اثبات توانمندیهای خود و یا سایر زنان نیاز بود.
در خصوص محدودیتهای روحی و جسمی نیز باید خاطر نشان کنم که با توجه به جنس کار خشن و طاقتفرسا در معدن و زمانهای طولانی حتی فعالیتهای 24 ساعته، چند روزه، فعالیتهای در مکانهای دورافتاده و… همگی با توجه به محدودیتهای جسمی و روحی برای خانمها سخت است. من تا حد توان خود تلاش کردم که با حفظ شئون و موازینی که برای یک خانم قائل هستم بر این محدودیتها غلبه کنم، اما منکر اثرگذاری آن بر فعالیت خود نخواهم نشد.
آیا در طول مسیر کاری خود دلسرد شدید و در این بین چه کسی الگوی شما بود که در روزهای پر التهاب انگیزهبخش شما باشد؟
طبیعی است که با ورود به یک مسیر چالشی و سخت شما با روزهای ناامیدکننده و لحظات دلسردکنندهای مواجه شوید و همواره نیز برای دانشجویانم که با تستهای زمانبر و شبانهروزی مواجه هستند این موضوع را بیان میکنم که احتمالاً بارها از خود پرسیدهاید که حاصل این همه تلاش و گذراندن این روزهای سخت چیست؟ زمان طرح این پرسش، به خود حق بدهید که ناامید شوید و بدانید روزهای ناامیدی هم جزئی از زندگی پر فراز و نشیب انسانهایی است که سختی را به جان میخرند. بنابراین مهم عبور از این روزهای سخت و کوشش تا لحظه دستیابی به هدف است.
از نقطه نظر تعاملی چالشهای بسیاری داشتم و در بیشتر مجموعههایی که حضور یافتم، من را بهعنوان یک خانم معدنکار نمیپذیرفتند و تصور آنها این بود که من بازدهی کافی را ندارم و افرادی باید حتما کنار باشند که بتوانم امور را به کمک آنها انجام بدهم. از اینرو تلاش زیادی انجام دادم که اثبات کنم اینگونه نیست.
در کنار این التهابها، یک دوست امریکایی دارم به نام خانم دکتر «Ann Hagni»، دکترای زمین شناسی از دانشگاه میسوری که در بسیای ار روزهای سخت بهویژه روزهای پس از مهاجرت به استرالیا راهنما و غمخوار بنده بودند و منش و اخلاق کاری و حرفهای ایشان الگوی بنده است. ایشان از جمله زنانی هستند که در زمینه معدن و زمینشناسی مسیر سختیها را در پیش گرفته و دستاوردهای فوق العادهای داشتهاند.
دیگر دوست بینالمللی بنده خانم نورسون سیروانسی (Nursun Cirvanci) است که سالها در شرکت امدل استرالیا مدیر بخش آزمایشگاه بودند و همزمان با من در سال 2010 به ترکیه بازگشتند. ایشان مدیریت یک کارخانه فرآوری طلا به نام افمکوگورو در ایزمیر را سالها بر عهده داشتند. در زمان همکاری مشاورهای که بنده در این کارخانه داشتم، تجربه کاری موفق ایشان برای مدیریت کارخانهای با حدود 300 نفر پرسنل که همگی مرد بودند، الگوی من بوده است.
در ایران هم زنان موفق معدنکار بسیاری هستند که در عرصههای مختلف صنعتی و دانشگاهی الگوی بنده بودهاند. سرکار خانم آلوارات طروسیان مدیر بخش معدن و فلزات در شرکت مهندسین مشاور ناموران که یکی از اولین مدیران بنده در تجربههای شغلی من بودند. خانم نوایی در خانه معدن ایران، سایر اساتید و اعضای هیات علمی خانم در رشته مهندسی معدن از جمله خانم دکتر آرزو عابدی عزیز در شاهرود، خانم دکتر جوانشیر در دانشگاه بیرجند و خانم دکتر جوزانی در دانشگاه تهران از دیگر زنانی هستند که خوش درخشیدهاند و مایه افتخار و آبروی این بخش از بدنه معدنکاری کشور هستند.
آیا خاطرهای از روزهای سخت و التهابهای خود در ذهن دارید؟
اگر بخواهم از التهابهای خود بگویم، به یک شب سخت و پر التهاب میتوانم اشاره کنم. شبی که در یک کانکس در گینه نو به سر بردم. کانکس مورد نظر برای اقامت من پر بود از مارمولکهای نسبتاً بزرگی به طول 20 تا 30 سانتیمتر تحت عنوان «گِکو» که بهدلیل خوردن حشرات نزد مردم محلی آنجا محبوب هستند. این گکوها به سقف و شیشههای کانکس چسبیده و صدای خاصی از خود تولید میکردند. زمانی که من وارد کانکس شدم بهدلیل شیطنت کارگران آنجا و باز گذاشتن درب کانکس و دیدن حدود 30 گکو روی سقف کانکس، ناچارا برای عدم تحرک آنها سرمای کانکس را افزایش دادم و یکی از سختترین شبهای کاری خود را آن شب در آن کانکس بهدلیل سرما و صدای این موجودات سپری کردم.
بین موقعیتهای شغلی موجود در معدن برای زنان، از نگاه شما کدام یک میتواند با روحیه و توانمندیهای یک خانم سازگاری بیشتری داشته باشد؟
اخیرا گزارشی از مجمع «women in mining» را مطالعه کردهام که 100 زن برجسته در زمینه معدنی در جهان را سالانه معرفی میکند. طبق گزارش منتشر شده 13 درصد بدنه معدنکاری جهان را زنان تشکیل میدهند و شرکتهایی که در بین اعضای هیئت مدیره آنها زنان معدنکار حضور دارند نسبت به شرکتهایی با هدایت کامل توسط مردان به میزان شش درصد تولید سود بیشتری داشتند.
نظر من بر این است که شرکتهایی که دارای نیروی انسانی خانم باشند، بهدلیل روحیاتی که خانمها دارند و توانمندی آنها در تعاملات اجتماعی و… زمانی که با مشکل معارض محلی مواجه میشوند، به خوبی میتوانند این تعارضها را رفع کنند. در زمینه زیستمحیطی نیز خانمها نسبت به آقایان عملکرد بهتری از خود نشان دادهاند و حساسیتهای بهتری نسبت به محیط زیست و جامعه محلی داشتهاند. چه بسا که تجربه نیز موفقیتآمیز بودن این موارد را تایید میکند.
با وجود عملکردهای مناسب خانمها در عرصه معدنکاری، بنده گرایش فرآوری را بهعنوان یک گرایش مناسب فعالیت خانمها پیشنهاد میکنم. دلیل این پیشنهاد نیز ناشی از این است که افراد تحصیلکرده در گرایشهایی همچون استخراج و اکتشاف بهطور عمده باید در مکانهایی فعالیت داشته باشند که هنوز تاسیسات و شرایط رفاهی فراهم نشده است و این امر منجر به ایجاد زحمت و مشکل برای خانمها میشود، این درحالی است که کارخانههای فرآوری حتی اگر در نقاط دوردست باشند، حداقل شرایط رفاهی و اقامت مناسب زندگی خانمها را میتواند فراهم کنند. بنابراین گرایش فرآوری نسبت به دیگر گرایشها، استخراج، اکتشاف و مکانیک سنگ، تطابق و انعطافپذیری بیشتری با روحیات یک خانم خواهد داشت.
چطور شد که در فعالیت حرفهای خود به تاسیس شرکت پارس اکت (ParsAct) فکر کردید و سپس آن را محقق کردید و همچنان در کنار جایگاه علمی مدیریت آن را بر عهده دارید؟
در سال 2006 که وارد استرالیا شدم بهعنوان یک مهندس تازهکار در یکی از زیرمجموعههای شرکت CSIRO مشغول به کار شدم. در سال 2009 که حدود چهار سال از فعالیت کاری و حرفهای من میگذشت، بهعنوان مشاور مستقل شروع به کار کردم و به همراه همکارم جناب آقای «Willian Goodall» شرکت پارس اکت را ثبت کردم. از آن زمان تاکنون بهطور پیوسته در این شرکت مشغول به کار بوده و بیش از 30 پروژه بینالمللی انجام دادهام. تاسیس این شرکت دستاوردهای خیلی خوبی برای من داشته است، از جمله انجام پروژهای در کشور ترکیه و همچنین ایجاد بستری برای فعالیت بهعنوان مشاور مستقل نه کارمند یک مجموعه که خود فرصت طلایی برای انجام آن 30 پروژه بینالمللی بوده است.
به نظر شما در راستای تسهیل فعالیت و کوتاه کردن مسیر رفع چالش فعالیت زنان معدنکار چه بسترهایی را باید فراهم کرد؟
اولین پیشنهاد من عدم ممنوعیتها و محدودیتهایی که گاهی ایجاد میشود، همانند ممنوعیت پذیرش دختران در رشته مهندسی معدن بین سالهای 1391 تا 1393. این نوع ممنوعیتها حتی بر زنان معدنکاری که در حال حاضر به خوبی توانستهاند در بدنه معدنی کشور فعالیت کنند، نتیجه منفی خواهد داشت. بنابراین باید این پیش فرض را داشته باشیم که دختران میتوانند در رشته معدن پذیرفته شده و در این رشته تحصیل کنند و از تحصیلات خود در زمینه حرفهای و صنعتی استفاده کنند.
پیشنهاد دیگر این است که مجموعههای صنفی کوچک همانند مجموعه پایش معدن هوشمند در معرفی زنان معدنکار و دستاوردهای آنها اقدام کنند، این نوع معرفیها میتواند بسیار تاثیرگذار و مفید باشد.
پیشنهاد سوم بنده این است که همانند برخی کنفرانسهای بینالمللی که سمینارها یا نشستهایی ویژه زنان برگزار میکنند، در کنفرانسهای داخلی نیز زنان معدنکار هم سهمی داشته باشند. میتوان با برگزاری کنفرانسهای ملی حتی بهصورت آنلاین زنان معدنکار کشور را جمع کرده و در بستر فراهم شده چالشهای زنان معدنکار مطرح و چارهجویی شود. دختران تازه ورود معدنکار نیز با این شبکه ارتباط گرفته و از دانش و تجارب ارائه شده استفاده کنند.
و پیشنهاد پایانی هم اینکه همانند نشریه 100 زن معدنکار برتر دنیا، یک نشریه داخلی تهیه شود و در آن زنان معدنکار موفق کشور معرفی شوند. معرفی و تقدیر از زنان معدنکار کشور میتواند در معرفی جامعه زنان معدنکار به بدنه اصلی معدنی کشور که عمدتا مرد هست، اثرگذاری خوبی داشته باشد.
به نظر شما وجود شبکه ارتباطی منسجم بین زنان معدنکار چه دستاوردی میتواند داشته باشد؟
از نگاه من ایجاد یک شبکه ارتباطی بین زنان معدنکار بسیار امیدبخش و کاری ستودنی است. مهمترین دستاورد این اقدام معرفی و شناساندن جامعه زنان معدنکار و پذیرش آنان است. مسیر طولانی در پیش است اما بدون شک ایجاد این شبکه ارتباطی گامی موثر خواهد بود.
و در پایان سخن شما برای سایر زنان معدنکار ایران و دیگر کشورهای جهان چیست؟
از مجموعه پایش معدن برای این اقدام و معرفی زنان معدنکار تشکر میکنم و سخن آخر اینکه توصیه من به دخترانی که پا به عرصه معدن میگذارند این است که خود را برای رقابتهای بسیار سختی آماده کنند. این سهم 13 درصدی که اکنون در جهان در حوزه معدن متعلق به زنان است، سهمی است که پیش از این به مردان تعلق داشته است و برای رسیدن به این سهم زنان معدنکار به شدت تلاش کردهاند. بنابراین شمایی که خود را در برابر این چالش و رقابت سخت قرار میدهید، باید آماده باشید که سرسختانه بجنگید و تلاش کنید و من شک ندارم که این موفقیت کسب شده در آینده بیش از پیش از آن زنان معدنکار خواهد بود.