امروز زغال‌سنگ سراپرده مثل دیروزش نیست

اشتراک گذاری

قصه معادن زیرزمینی با معادن روباز از زمین تا آسمان فرق می‌کند و در این بین هم معادن زغالسنگ با آن خطرهای همیشگی‌اش هم سختی کار را دوچندان می‌کند، اما می‌رویم به سال ۱۳۸۴ و شروع به کار اولین بانوی معدنکار در معادن زیرزمینی زغالسنگ کشور. خانم مهندس مهناز میرزایی که هم‌اکنون ریاست معدن زغالسنگ سراپرده را بر عهده دارند، اولین خانمی بودند که فعالیت خود را در معادن زیرزمینی در کشور آغاز کردند و با چالش‌های متعددی مواجه شدند. با هم پای صحبت‌ این بانوی معدنکار می‌نشینیم.

از خانم مهناز میرزایی بگویید؟

سال ۱۳۵۹ در شهر زرند استان کرمان به‌دنیا آمدم. شهری معدنی که مرا هم به وادی معادن خودش کشاند. سال ۱۳۸۴ در مقطع لیسانس مهندسی معدن گرایش استخراج از دانشگاه باهنر کرمان فارغ‌التحصیل شدم. پس از فارغ‌التحصیلی به‌دنبال کار گشتم و در بین موقعیت‌های شغلی معدن، به سراغ فعالیت در معادن زیرزمینی رفتم. آن زمان هیچ خانمی پا به عرصه فعالیت در معادن زیرزمینی نگذاشته بود، هر چند خانم‌های زمین‌شناسی در مس سرچشمه مشغول به فعالیت بودند، اما در شهر زرند، چه در معادن روباز و چه زیرزمینی خانمی در عرصه کار اجرایی معادن حضور نداشت. این موضوع خودش برای روحیه چالش‌محور من جذابیت لازم را ایجاد کرد که پا به این وادی بگذارم و ببینم آیا می‌توانم در این بخش موفق عمل کنم یا نه؟

علاقه و پشتکار زیاد من منجر شد که بین گزینه‌های کاری، معادن زیرزمینی را انتخاب کنم. آن زمان با خودم گفتم که اگر از پس سختی کار در این بخش معدنی بربیایم، می‌مانم و ادامه می‌دهم. خوشبختانه توانستم از پس سختی‌ها بربیایم و در این حوزه فعالیت کنم. حوزه‌ای سخت و نفس‌گیر، چرا که فعالیت در معادن روباز با معادن زیرزمینی بسیار متفاوت است و معدن زغالسنگ هم به‌عنوان خطرناک‌ترین معادن، خودش به سختی کار اضافه می‌کرد.

در حال حاضر نیز که بیش از یک دهه از زندگی مشترک من می‌گذرد، همسر و فرزندانم نیز شرایط کاری مرا پذیرفته اند و در ادامه این مسیر کنار من هستند. حتی فرزندانم، یک پسر ۳ ساله و یک دختر ۹ ساله، محیط کاری من را از نزدیک دیده‌اند.

چه زمانی به معدنکاری علاقه‌مند شدید و آیا از علاقه شما به فعالیت معدنی با گذشت زمان کم شده است؟

در بین اقوام من افرادی نظیر دایی و عمو بنده در معدن فعالیت داشتند، اما عمده علاقه من نشات گرفته از دیده‌ها و شنیده‌های خودم بود. به یاد دارم که در دوران کودکی دیدن چهره زغالی کارگران معادن زغا‌سنگ برایم جذابیت خاصی داشت. از این‌رو در زمان دانش‌آموزی به معدن علاقه شدم و زمان انتخاب رشته دانشگاهی نیز رشته‌های مهندسی معدن در کنار مهندسی برق در اولویت انتخابی من قرار داشتند. نتیجه پذیرش این بود که در رشته معدن دانشگاه باهنر کرمان مشغول به تحصیل شوم. پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه نیز از کلاس ۲۶ نفره ما، ۶ خانم و ۲۰ آقا که همگی غیربومی بودند، تعداد انگشت‌شماری در حوزه اجرایی معدن وارد فعالیت شدند و بیشتر آن‌ها در امور غیراجرایی مشغول به فعالیت هستند. من نیز جزو معدود افرادی بودم که وارد کار اجرایی معدن شدم.

با تمام سختی‌های خاص این رشته، اما هرگز در دوره تحصیلی خود، از رشته تحصیلی‌ام دلسرد نشدم. در زمان انجام فعالیت اجرایی در معدن نیز به‌دلیل هم‌خوانی رشته معدن با روحیه من، خستگی و آزردگی خاصی را احساس نکرده‌ام که بخواهد مرا دلسرد کند و همچنان این علاقه همچون گذشته وجود دارد.

روزهای شروع به کار شما چگونه گذشت و سخت‌ترین چالش آن زمان شما چه بود؟

اوایل کار باید با مینی‌بوس کارگران و ساعت ۵/۵ صبح به معدن می‌رفتم. معدن حدود ۵۰ کیلومتر با خانه ما فاصله داشت. از طرفی مسیر حرکت مینی‌بوس هم از خانه دور بود، به‌طوری‌که باید در صبح‌های تاریک زمستان مسیر ۴۰۰ تا ۵۰۰ متری را پیاده طی می‌کردم تا به مسیر حرکت مینی‌بوس برسم و برخی از اوقات نیز مادرم تا محل عبور مینی‌بوس مرا همراهی می‌کرد و من اولین کسی بودم که وارد مینی بوس می‌شدم.

آن روزها چون بیشتر فشار کار روی من بود گاهی تا دیروقت حتی تا ساعت ۲ یا ۳ شب در معدن حضور داشتم، به‌طوری‌که یکبار در زمستان در اثر حادثه خودسوزی ساعت ۳ شب به خانه برگشتم و ساعت ۵/۵ صبح مجدد به معدن رفتم. در واقع آن روزها حداقل ساعت کاری من ۱۲ ساعت بود و گاهی به ۱۶ ساعت در روز نیز می‌رسید. فعالیت دو شیفته‌ای که ساعت پایان شیفت دوم آن تا ۹ شب بود.

سخت‌ترین چالش آن روزها، همان جو مردانه معدن و عدم پذیرش حضور من از سوی کارگران و پرسنل معدن بود. برای آن‌ها خیلی عجیب بود که یک خانم در معدن زیرزمینی مشغول به فعالیت شود و حتی همین خانم بخواهد به‌عنوان مسئول آن‌ها به آن‌ها دستور یا فرمانی بدهد. چون برای معدنکاران حضور یک زن در معدن، آن هم معدن زیرزمینی قابل قبول نبود و این بزرگ‌ترین چالشی بود که من در شروع کارم در معدن با آن مواجه شدم. این مسئله هم منجر شد که من انرژی زیادی را صرف کنم تا این دیدگاه را تغییر دهم و اثبات کنم که خانم‌ها هم می‌توانند کار سخت معدنی انجام بدهند. البته من نمی‌گویم که همه می‌توانند سختی کار معدنی را بپذیرند، چرا که بارها مشاهده کردم که نه تنها برخی خانم‌ها، برخی آقایان نیز توان فعالیت در معدن را ندارند.

با این وجود، آن روزها گذشته و در حال حاضر به‌دلیل توسعه کار و جذب نیروهای توانمند و کم شدن فشار کاری، ساعت ۵/۶ صبح سرکار می‌روم و حوالی ساعت ۵ غروب به خانه بازمی‌گردم.

چه کارهایی انجام دادید که معدنکاران حضور شما را به‌عنوان یک خانم مهندس در معدن پذیرفتند؟

در ابتدا باید بگویم که در کار حرفه‌ای ما باید بدانیم که با هر فرد متناسب روحیات او رفتار کنیم، چرا که مدیریت برخورد و ارتباط بسیار مهم و کلیدی است و کسب این مهارت در پذیرش حرف‌های ما از سوی پرسنل زیردست ما بسیار اثرگذار است. روزهای اول به کارگران بسیار سخت می‌گرفتم. سخت‌گیری از این جنس که اگر کارگری را بیکار می‌دیدم، سریع عکس‌العمل نشان می‌دادم. البته باید خاطرنشان کنم که خانم‌ها باید از درگیری لفظی با معدنکاران پرهیز کنند، این مسئله به‌ویژه در روزهای شروع کار بسیار اهمیت دارد. کارفرمای من نیز بیان می‌کرد که شما با نوک خودکارتان کار خودتان را انجام بدهید. از این‌رو من نیز برای آن‌ها کم‌کاری، غیبت و … رد می‌کردم. با این وجود در پایان ماه به آن‌ها ارفاق می‌کردم. آن‌ها هم متوجه شده بودند که من عطوفت‌هایی را در پایان کار دارم و همین مسئله در کنار آمدن آن‌ها با مسئله فعالیت من در معدن اثرگذار بود.

به خاطر دارم که یکی از پرسنل معدن بعد از گذشت یک سال پیش من آمد و گفت «که ما فکر نمی‌کردیم شما بتوانید از پس فعالیت در اینجا بربیایید و تنها فکر ما آن زمان این بود که فقط در برابر شما جبهه بگیریم و بگوییم که نباید مدیر خانم باشد و نباید از خانم حرف‌شنوی داشته باشیم».

البته این تفکر در افراد ناشی از فرهنگ ماست و هر چه محیط کوچک‌تر باشد، این محدودیت‌های فکری بیشتر است. از همین‌رو کارگران معدن هم همین دید را به من داشتند. اما خود همان افراد شاهد بودند که بعد از گذشت یک یا دو سال بسیاری از مشکلات پرداختی و حقوق‌شان را رفع کردم. همین موضوع باعث شد که آن‌ها به این باور برسند که اگر چه من در کار به آن‌ها سخت می‌گیرم اما در مقوله حق و حقوق مدافع آن‌ها هستم و به آن‌ها برای اهداف خودم فشار وارد نمی‌کنم و به تعبیری زورگویی نمی‌کنم.

در لحظات خستگی‌های مسیر چطور انگیزه خود را تقویت می‌کردید؟

هر کسی در مسیر زندگی و کاری خودش گاهی اوقات کم انگیزه می‌شود و چراهایی را برای خودش مطرح می‌کند. برای شخص من باور به اینکه «من می‌توانم این کار را انجام بدهم» باعث می‌شد که به قلب سختی‌ها بروم و از آن‌ها عبور کنم. هرگاه هم ناخودآگاه دلسردی سمت‌وسویی در من می‌گرفت، با خودم می‌گفتم که من برای رسیدن به این نقطه بسیار تلاش کرده‌ام و حیف است که دلسرد شوم و با نگاه به گذشته و مسیر طی شده و شیرینی‌های آن، انگیزه لازم را برای ادامه مسیر دریافت می‌کردم.

از شیرینی‌های مسیر نیز می‌توانم به ایجاد همین باور توانمند بودن خانم‌ها در عرصه معدن و رفع برخی محدودیت‌های پذیرشی ایجاد شده از سوی جامعه و افراد در خصوص حضور خانم‌ها در معدن اشاره کنم. به‌طوری که ۱۵ سال گذشته خیلی از افراد روزهای اول کار آمدند که مرا ببیند، تماشایی از این جنس که این چه خانمی است که برای فعالیت در معدن زیرزمینی آمده است؟ اما الان دیگر این مسئله عادی شده است و همین عادی شدن حضور یک خانم و اثبات توانمندی‌ها برای من بسیار ارزشمند و دلپذیر است.

آیا بازوهای حمایتی در مسیر طی شده شما وجود داشت؟

همان‌طور که گفتم اوایل من به شدت درگیر کار بودم و به‌صورت دو شیفت در معدن کار می‌کردم و به‌دلیل برخی اتفاقات من باید گاهی تا دیروقت در معدن می‌ماندم تا به امور رسیدگی کنم. خانواده این حجم از فعالیت کاری من، حتی در روزهای تعطیل را پذیرفته بودند، به‌همین دلیل از سوی خانواده تحت فشار نبودم.

در محل کار نیز کارفرما پشتوانه حمایتی من بود. ایشان هم تلاش داشتند که به افراد حاضر این باور را القا کنند که یک خانم نیز می‌تواند در معدن فعالیت داشته باشد. آن زمان نیز من تنها فارغ‌التحصیل مهندسی معدن در بین آن افراد تکنسین و با دانش سنتی معدن زغالسنگ سراپرده بودم. این حمایت‌ها و تلاش‌ها منجر شد که سال ۱۳۸۵ بعد از گذشت حدود هفت ماه به‌عنوان رئیس معدن کار خود را ادامه دهم و همچنان هم در این سمت مشغول به فعالیت هستم.

چه دستاوردهایی در طول این ۱۵ سال توانستید کسب کنید؟

اگر بخواهم تیتروار به آن‌ها اشاره کنم، بهتر شدن حقوق و وضعیت پرداختی کارگران، رفع مشکلات بیمه پرسنل (به‌طوری که برای یک روز فعالیت کاری نیز بیمه پرداخت می‌شود)، پرداخت حقوق پرسنل بر اساس میزان فعالیت آن‌ها و ایجاد تفکیک بین افراد پرکار و کم کار، افزایش فرصت‌های شغلی (افزایش نیروی کار از ۴۰ نفر در روزهای نخست تا حدود ۳۰۰ نفر این روزها) که این اتفاق‌ها خود ناشی از افزایش میزان تولید و بهبود فرآیندهاست.

کسب این دستاوردها برگرفته از این موضوع است که من همیشه دوست داشته‌ام امروزم با روز قبل متفاوت باشد. موضوعی که همواره سرلوحه زندگی و کار من بوده است. از سکون بیزارم و دوست دارم همواره پیشرفت وجود داشته باشد. از این‌رو دوست داشتم در معدنی هم که مشغول به فعالیت هستم، رشد و پیشرفت خوبی حاصل شود. چرا که باید اثر تحصیلات و توانمندی‌های من دیده می‌شد، در غیراینصورت چه تفاوتی بین من به‌عنوان مهندس معدن و یک معدنکار سنتی وجود خواهد داشت؟

آیا از نگاه شما حمایت کارفرماها و پذیرش فرهنگی رفع‌کننده موانع فعالیت خانم‌ها در معادن است؟

از نگاه من اعتماد لازمی که کارفرماها باید به خانم‌ها داشته باشند، هنوز به اندازه کافی ایجاد نشده است. کارفرماها باید این اعتماد را داشته باشند که خانم‌ها هم می‌توانند در عرصه معدنی فعالیت داشته باشند. البته امروزه کار معدنی همانند سمت‌های مسئول فنی به خانم‌ها واگذار می‌شود، اما سمت‌های مدیریتی هنوز به‌راحتی به خانم‌ها واگذار نمی‌شود. در خصوص ریشه این اعتماد کم، برداشت من این است که به‌دلیل ذات سخت رشته معدن احتمالا کارفرماها نمی‌توانند به‌راحتی بپذیرند که خانم‌ها هم می‌توانند از پس کار معدنی بربیایند که این مسئله در تمام جهان وجود دارد که البته درصد اعتماد به زنان معدنکار در دیگر کشورها نسبت به ایران بیشتر و فعالیت خانم‌ها پذیرفته‌تر است.

در کنار اعتماد کم موجود، باید اشاره کنم که خانم‌ها هم نباید خود را دست‌کم بگیرند. به‌طوری که اگر کارفرمایی یک کار اجرایی را به یک خانم می‌سپارد، خانم‌ها باید تلاش کنند آن کار را به نحو احسن انجام بدهند تا دیگر حرفی برای گفتن باقی نماند. اگر هم می‌بینند که روحیه انجام آن کار را ندارند، از همان ابتدا این موضوع را بیان کنند و نباید میانه کار از انجام آن سرباز بزنند.

یادم هست که در همان سال ۱۳۸۴ زمان کارگزینی، یک نفر از من پرسید که می‌دانی که باید وارد تونل شوی؟ گفتم بله، معدن زیرزمینی یعنی تونل و من هم آشنا هستم. این درحالی است که دیگر امروز چنین سوالی را از خانم‌ها نمی‌پرسند، چون می‌دانند خانم‌ها هم توان انجام آن را دارند، هر چند که سخت باشد.

آیا تصویب قوانین جنسیتی برای الزام جذب زنان در معدن می‌تواند در تسهیل حضور زنان موثر باشد؟

از نگاه من تصویب قوانین با نگاه جنسیتی نمی‌تواند تاثیرگذاری مثبتی داشته باشد. در حال حاضر در همین کرمان که بهشت معادن محسوب می‌شود، خود خانم‌ها می‌توانند به کارفرمایان رجوع کنند و توانمندی‌های خود را در مرحله آزمایشی شروع کار نشان ‌دهند. حال کارفرما حضور آن‌ها را می‌پذیرد یا نمی‌پذیرد. باید در نظر داشت که الزام کردن کارفرمایان به جذب خانم‌ها نمی‌تواند چندان در بسترسازی حضور زنان راه‌گشا باشد.

با وجود تجربه بالای شما در معدن، در حال حاضر کدام موقعیت شغلی حوزه معدن را مناسب زنان می‌دانید؟ و اگر دختر شما همین روحیه سخت‌کوشی شما را داشته باشد، پیشنهاد فعالیت در معدن را به او می‌دهید؟

نمی‌توان موقعیت خاصی را به‌ خانم‌ها پیشنهاد کرد. مهم این است که خانم‌ها خودشان چه نوع فعالیتی را دوست دارند و در کدام حوزه خود را توانمند‌تر می‌بینند. اگر خانمی علاقه و روحیه قوی‌تری دارد می‌تواند در عرصه استخراج مشغول به کار شود یا با توجه به دقت بالای خانم‌ها، می‌تواند در حوزه فرآوری در کارخانه‌ها مشغول به کار شود.

در خصوص توصیه به دخترم نیز من علاقه دارم که فرزند من در معدن فعالیت کند، اما باید در نظر داشته باشیم که بچه من مثل من نیست، چرا که خیلی از سختی‌هایی که من در دوران کودکی و رشد خود متحمل شده‌ام، فرزند من آن‌ها را نچشیده است و این تفاوت محیط رشد در انتخاب مسیر شغلی آن‌ها بسیار تاثیرگذار است. بنابراین اگر روزی روحیه فعالیت در کار معدنی را در خود مشاهده کند، من مانع فعالیت او نمی‌شوم و اگر روحیه و توانایی انجام آن کار را داشته باشد و میانه کار از انجام آن کارها خسته نشود، حتما به او پیشنهاد خواهم دادم. چرا که علاقه و پشتکار بسیار مهم است و همان حضور در تونل از نظر جسمانی نیز به یک فرد سختی زیادی را تحمیل می‌کند. بنابراین توانمندی و علاقه و پشتکار لازم و ملزوم یکدیگر هستند که یک خانم بتواند در معدن فعالیت خوبی داشته باشد.

هرچند این روزها فعالیت زیاد باعث شده است که قدری فراموش‌کار شوم. به‌طوری که مدتی قبل راننده بیل مکانیکی معدن با من تماس گرفت که وسیله‌ای را فردا برای من بیاورید. من به ایشان گفتم که فردا ۵/۶ صبح به من یک پیامک بدهد و یادآوری کند. راننده فردا صبح صرفا یک پیامک به من فرستاد با محتوای «یادآوری»، من به محض مطالعه آن، داشتم فکر می‌کردم قرار بود چه چیزی یادآوری شود؟ اما تمام این اتفاقات و تراکم کاری را دوست دارم و به کسی که به این سختی‌ها علاقه‌مند باشد و توانمندی لازم را داشته باشد، کار در این حوزه را به او پیشنهاد می‌کنم.

و کلام پایانی شما برای تشکیل شبکه منجسم بین زنان معدنکار کشور چیست؟

از نگاه من ایجاد چنین شبکه‌ای برای هر دو گروه زنان معدنکار موثر است، هم زنانی که هنوز وارد این عرصه نشده‌اند و هم زنانی که سال‌هاست مشغول به فعالیت هستند. در گروه نخست با ورود به این شبکه انگیزه و علاقه لازم برای ورود به عرصه کار اجرایی در معدن شکل می‌گیرد و در گروه دوم نیز انگیزه مضاعفی رخ می‌دهد که بتوانند ایده‌ها و کارهای موثرتری در محیط کاری خود انجام دهند.

و در پایان نیز توصیه من است که خانم‌ها خودشان را درگیر کار اجرایی کنند و اثبات کنند که می‌توانند خیلی از کارها را انجام دهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *