زمین‌شناسی که پزشک آنکال معدن بود

اشتراک گذاری

زهرا محمد ابراهیمی جهرمی متولد بهمن ۱۳۳۲ و بزرگ‌ شده جهرم و فارغ‌التحصیل رشته زمین‌شناسی دانشگاه تبریز است. او یکی از بانوان زمین‌شناس کشور است که پا به عرصه اکتشاف می‌گذارد. او روزهای سختی را در کمپ‌ واحد اکتشافی طبس گذرانده است. از سال ۱۳۶۹ تا سال ۱۳۹۵ در سمت‌های شغلی: زمین‌شناس سطحی، زمین‌شناس حفاری، سرپرست نقشه‌کشی، سرپرست گروه زمین‌شناسی، عضو کمیته فنی استانداردهای ملی ایران، مجری طرح اکتشاف ذغال‌سنگ و… ایفای نقش کرده است. حاصل این نقش‌آفرینی کشف و ارتقای کاتاگوری بیش از یک میلیارد تن ماده معدنی ذغال‌سنگ است. گفتگوی پیش‌رو، حاصل یک نشست دوستانه با این بانوی توانمند کشور است.

آیا به رشته زمینشناسی علاقه داشتید که آن را انتخاب کردید؟

در ابتدا باید بگویم که سیستم انتخاب رشته ما در سال‌های پیش از انقلاب با روال کنونی بسیار متفاوت بود. آن زمان ما ابتدا رشته‌ها را انتخاب می‌کردیم و پس از آن کنکور برگزار می‌شد. در واقع آن زمان، سال‌های نخست برگزاری کنکور به‌‌صورت تستی بود.

من علاقه‌ خاصی به رشته زمین‌شناسی نداشتم و کاملا تصادفی در این رشته قبول شدم. البته میانگین نمرات من بالاتر از حد مجاز پذیرش در رشته زمین‌شناسی بود. با این‌حال در سال ۱۳۵۲ وارد دانشگاه تبریز شدم و در سال ۱۳۵۷با ارائه پایان‌نامه‌ای پیرامون «کانسار مس اهر» از دانشگاه یاد شده فارغ‌‌التحصیل شدم.

آیا از انتخاب تصادفی خود در طول دوره تحصیل پشیمان نشدید؟

خیر، چون رشته زمین‌شناسی، رشته شیرینی است و کارهای آن تکرارشدنی نیست. حیات بشر وابسته به زمین است. این رشته به هر شکلی به زندگی انسان‌ها همچون پدیده‌های طبیعی سیل، زلزله، آتشفشان، آب، نفت، گاز، تامین مواد غذایی و… وابسته بوده و انسان برای شناخت زمین نیازمند این علم است. اگر چه زمین‌ شناسی علم بسیار قدیمی است و هر چقدر روی آن کار شود، باز هم به مطالعه بیشتر نیاز دارد. چرا که شما در این رشته هر روز با موضوع جدیدی مواجه می‌شوید و توسط آن به انسان‌ها خدمت می‌کنید. مجموعه این عوامل باعث شد که این رشته برای من هر روز جذاب‌تر و علاقه من به آن بیشتر شود.

پس از فارغالتحصیلی چه زمانی به عرصه کار اکتشاف مواد معدنی وارد شدید؟ از آن تجربه اول کاری برای ما بگویید.

سال ۱۳۶۸ به‌طور اتفاقی یک آگهی در روزنامه مشاهده کردم که در آن قید شده بود که واحد اکتشافی طبس به زمین‌شناس نیاز دارد. با توجه به روحیه عمل‌گرایی که داشتم، فرم آگهی را تکمیل و برای آن مجموعه ارسال کردم. پس از مدتی نامه‌ای با مضمون دعوت به مصاحبه و امتحان دریافت کردم. من هم پیرو آن نامه به طبس رفتم و در امتحان نیز قبول شدم. در نهایت در اوایل سال ۱۳۶۹ در طبس به‌صورت رسمی کار خود را آغاز کردم.

چرا آن آگهی حوزه اکتشاف برای شما جالب بود؟ آیا از حوزه اکتشاف و سختی‌های آن مطلع بودید؟

من با توجه به روحیه عمل‌گرایی خودم و همچنین نیاز آن‌ها به زمین‌شناس برای کار اکتشافی اقدام کردم. در ابتدا فکر نمی‌کردم کار دشواری باشد، اما پس از مدتی علاقه‌مند شدم و سختی‌های کار را به‌خوبی ‌پذیرفتم. واحد اکتشافی طبس زیر نظر شرکت ملی فولاد بود و بخش‌های مختلفی داشت. آن زمان سیستم کاری شرکت ملی فولاد شرایط مناسبی داشت. وقتی یک زمین‌شناس به آنجا وارد می‌شد، اجازه داشت مدت کوتاهی در بخش‌های مختلف همانند آزمایشگاه، زمین‌شناسی حفاری، زمین‌شناسی سطحی، ژئوفیزیک، دفتر فنی و… فعالیت کند. هم‌زمان مسئولان بخش‌ها تلاش می‌کردند که دریابند که فرد تازه وارد در کدام بخش علاقه‌مندی و کارایی مناسب را دارد. پس از بررسی‌ و مشخص شدن واحد مناسب، آن فرد به‌‌طور ثابت در بخش مورد نظر مشغول به فعالیت و زیر نظر یک فرد با تجربه کار خود را ادامه می‌داد.

چه مدت طول کشید که در یک واحد بهطور دائم مشغول بهکار شوید و چگونه توانمندی خود را اثبات کردید؟

من به کار عملی بسیار علاقه‌مند بودم. با سخت‌کوشی و مسئولیت‌پذیری در هر قسمتی که وارد می‌شدم با تمام وجود به جزئیات دقت می‌کردم و محل کار خود را دانشگاه عملی می‌دانستم. در نتیجه تصور می‌کردم که در هر قسمتی می‌‌توانم به‌ خوبی عمل کنم، زیرا پس از توضیح مطلب توسط سرپرست مربوطه قادر به انجام کار بودم. سرپرست قسمت اعلام کرد که تجربه ۲۵ ساله مرا در مدت چند ماه دریافت کرده‌ای. در هر حال با توجه به تصمیم مدیریت بعد از حدود دو ماه، در بخش زمین‌شناسی حفاری مشغول به کار شدم.

آیا آن زمان فضای حاکم بر آن مجموعه و منطقه پذیرای فعالیت شما بود؟ و با چه چالشهایی مواجه شدید؟

خیر، طبس آن روزها یک شهر بسیار محروم بود. به هیچ عنوان پذیرای فعالیت یک زمین‌‌شناس خانم در کنار آقایان نبود. من یک خانم غریبه بودم که همراه آقایان هم به سایت‌های معدنی دورافتاده می‌رفتم و فضای حاکم منطقه و حتی محیط کاری پذیرای آن نبود. به‌طور مثال، سال سوم کاری من بود که با حفظ سمت، مرا به‌عنوان سرپرست نقشه‌کشی انتخاب کردند، این انتخاب به ‌قدری برای آقایان حاضر سخت بود که یکی از پرسنل مقابل دفتر معاونت بیهوش شد. همین فرد به من ‌گفت که دوره آخر زمان است و زن رئیس مرد شده است یا عبارت‌هایی نظیر مگر شما پدر یا برادری ندارید که به شما یک لقمه نان بدهد و اینجاها نیایید. این در حالی‌ بود که من اصلا نیاز مالی نداشتم و به‌خاطر درآمد وارد عرصه کار و این نوع فعالیت نشدم. آن‌ها متوجه میزان علاقه من به رشته زمین‌شناسی و کارم نبودند.

در کنار چنین فشارهای پرسنل حاضر، سختی‌ زندگی در محل کار، همانند زندگی در کمپ هم وجود داشت. زندگی در کمپ یعنی زندگی در دل بیابان، آب شور کمپ، تحمل سرما و گرماهای شدید، تحمل زوزه‌های حیواناتی همانند شغال در نیمه‌های ‌شب اطراف کمپ، نبود سرویس بهداشتی مناسب و… . یادم هست که شب اولی که در کمپ حضور داشتم، از صدای شغال‌ها ترسیدم و تصور می‌کردم انسان‌هایی دور کمپ مشغول ناله کردن هستند.

من در آن سن جوانی هر ماه باید ۲۲ روز خود را در چنین شرایطی به تنهایی سپری می‌کردم و چون تنها خانم مستقر در کمپ بودم، کسی نمی‌توانست وارد کمپ من شود. محل کار هم یک سوله پارتیشن‌بندی شده بود که تا کمپ با پای پیاده حدود ۱۰ دقیقه فاصله داشت و سختی رفت ‌و آمد را می‌توان به آن اضافه کرد.

با توجه به مطالب گفته شده که گوشه بسیار کوچکی از سختی‌های موجود‌ بود، می‌خواهم بگویم که با اینکه خانم‌ها مشکلات مضاعفی نسبت به آقایان دارند، اما اگر خانم‌ها به کار علاقه‌مند باشند، می‌توانند از پس هر کاری بربیایند. آن زمان هم مدیریت وقت، کار کردن خانم‌ها را قبول داشت و این برای من عامل بسیار کمک‌کننده‌ای در برابر آن جبهه‌گیری‌ها بود. من نیز برای اینکه حساسیت‌ها کم شود، رفت‌وآمدهای غیرکاری خودم را بسیار محدود می‌کردم. به‌عنوان مثال در مواقع بسیار ضروری به شهر می‌رفتم. روابط با همکاران آقای خود را بسیار محدود کردم. مجموعه این رفتارها سبب شد که پس از دو سال همکاران طبسی به من بگوید: «شما ذهنیت و فرهنگ کار را در این منطقه تغییر دادید، ما دریافتیم که یک خانم می‌تواند کنار آقایان کار کند و هیچ مشکلی رخ ندهد».

در کنار سختی ورود و پذیرش شما از سوی افراد حاضر در مجموعه، در بطن کار با چه سختیهایی مواجه شدید؟

ماهیت کار اکتشاف و معدنکاری سخت است. به‌عنوان مثال یکی از محدوده‌های اکتشافی محدوده «آبدوغی» بود. آبدوغی هم جایی است که شما باید بیش از ۱۰۰ کیلومتر از دل کویر عبور کنید. به خاطر دارم که در یکی از سفرها زمان عبور از کویر، چرخ‌های خودرو ما وارد ماسه بادی شد و دیگر ماشین حرکت نکرد. آن روز دست‌های من مثل بیل شن را کنار می‌زد و آقایان هم با کمک بوته‌های کویر سعی در خروج ماشین داشتند. ما به سختی توانستیم نجات پیدا کنیم، از ساعت ۶ صبح که از طبس خارج شده بودیم، ساعت ۱۱ شب برگشتیم. در یکی از بازدیدهای دیگر از سایت «مزینو» که برای بررسی نمونه‌های برداشت شده رفته بودیم، زمانی که جعبه نمونه‌ها را برای بررسی مقابل ما قرار دادند، یک مارمولک بسیار بزرگ وارد لباس من شد و من بدون ایجاد صدایی آن را از خودم دور کردم. آقایان حاضر بعد از خروج مارمولک گفتند اگر ما جای شما بودیم، کلی داد و فریاد می‌کردیم.

بارها دچار طوفان شن شدیم، یکبار که در مسیر طبس به یزد دچار طوفان شدیم، راننده مجبور شد که خودرو را در جایی نگه دارد. من احساس می‌کردم که پیکان زیر تلی از ماسه دفن می‌شود. پس از تمام شدن طوفان و رسیدن ما به یزد، زمانی که وارد ترمینال شدم، متوجه شدم که همه با تعجب مرا نگاه می‌کنند. به لباس‌هایم نگاه کردم، دیدم ذرات شن وارد لباس من شده و گویا مرا سندبلاست کرده‌اند.

از سختی رفت و آمد هم بخواهم بگویم، طبس به جاده مناسبی دسترسی نداشت. اگر می‌خواستم از جهرم به محل کار بروم، باید ابتدا به شیراز و از آنجا به یزد و سپس به طبس می‌رفتم. مسیر یزد به طبس یک قسمت خاکی داشت. ماشین‌های یزد ساعت دو نیمه شب می‌رسیدند، از یزد به طبس هم اتوبوس نبود، اغلب من باید منتظر می‌ماندم که با ماشین‌های مشهد به سمت طبس بروم. آن زمان هم واحد اکتشافی طبس ماشین‌های کمی داشت، دو الی سه دستگاه پیکان یا لندرور که لندرورها برای رفتن به محدوده‌های اکتشافی و پیکان‌ها نیز برای جابجایی معاونین و … بود.

یک روز بعد از ظهر زمستان در محل کار حال یکی از همکاران بد شد، تا دوستان را مطلع کردم و ایشان را به مرکز درمانی رساندیم، متاسفانه ایشان سکته کرده و فوت شدند. ما برای تشییع جنازه به مشهد رفتیم، به همین دلیل زودتر از معمول به شیفت استراحت رفتم، اصولا خانواده تاریخ‌‌های رفت و برگشت مرا می‌دانستند و همیشه شب‌هایی که قرار بود به منزل برسم، پشت در را نمی‌انداختند. آن شب آن‌ها مطلع از بازگشت زود هنگام من نبودند و زمانی که نیمه‌شب به شیراز رسیدم، هر چه در زدم، کسی در را باز نکرد تا اینکه یک شب پا سر رسید و ایشان مرا با خودش به منزل برد و به همسرش سپرد. ساعت پنج صبح هنگام بازگشت از محل کارش برای من آش خریده و بعد از میزبانی ایشان به خانه بازگشتم.

با وجود آن شرایط سخت چه عاملی شما را در آن محیط نگه میداشت و منجر میشد که همچنان به کار خود ادامه بدهید؟

دو عامل را می‌توانم موثر بدانم. عامل اول مرتبط با روحیه خود من بود. هر بار که از شیراز به سمت طبس حرکت می‌کردم، بیابان را که می‌دیدم لذت می‌بردم و برایم باعث خرسندی بود که در افزایش تولید ناخالص ملی نقش داشته و کارم باعث افزایش GDP کاهش بیکاری می‌شود. علاوه بر آن هر شیفت مهارت جدیدی به من اضافه می‌شد. در واقع به خودم می‌گفتم که من هم مهارت کسب می‌کنم و هم خدمتی را ارائه می‌دهم. عامل دوم هم ناشی از نظام کاری حاکم در آن زمان بود که یک نظام ارزشی بود. یعنی افراد بر اساس توانمندی، علاقمندی، احساس مسئولیت در بخش‌های مختلف مشغول به کار می‌شدند و تجربه‌ها بی‌دریغ و بدون چشم‌داشتی به افراد تازه‌کار منتقل می‌شد و روابط دوستانه‌ای بین افراد وجود داشت. به خاطر دارم، مدیرعاملی داشتیم که تا دیروقت حتی شیفت استراحت کار می‌کرد و هرگز ساعتی برای خودش اضافه‌کار لحاظ نمی‌کرد.

مجموعه این عوامل باعث می‌شد که اگر بارها ادامه کار را در کمپ و در خارج از ساعت کاری انجام بدهم، دلسرد نشوم و هر روز به کارم بیشتر علاقمند شوم.

آیا خانواده هم پس از شنیدن سختیهای شما باز هم شما را همراهی میکردند؟

زمانی که تمامی دوستان و اطرافیان مرا از انجام چنین شغلی منع می‌کردند، خانواده تنها حامی من بودند. حمایت‌ آن‌ها ناشی از اعتمادی بود که به من داشتند. پدر و مادرم به من می‌گفتند اگر دوست داری برو و مادرم هربار که راهی طبس می‌شدم برای من چمدانی از مواد غذایی آماده می‌کرد.

پدرم نیز بر این باور بود که بچه‌های من باید برای جامعه مفید باشند و خود ایشان هم برای جامعه مفید بودند. این تفکر نقطه قوت بارز مسیر زندگی من بود. یادم هست زمانی که دانشجو بودم، همه به پدرم می‌گفتند چرا می‌خواهی دخترت را به تبریز بفرستی؟ پدرم در پاسخ آن‌ها می‌گفت: بچه‌ها باید درس بخوانند. به‌همین علت تمامی خواهر و برادرهایم به تحصیل خود ادامه دادند. پدرم بارها می‌گفت: حاضرم کت تنم را بفروشم، اما شما درس بخوانید و برای جامعه مفید باشید. به همین علت از نگاه من، خانواده خیلی موثر است و تا امروز هم هیچ دوستی همانند مادرم برای من نبوده است.

پدر شما به شما آموختند که برای جامعه مفید باشید، بارزترین کارهای مفیدتان برای جامعه را بیان کنید؟

در طول دوره خدمتم، سمت‌های مختلفی به من سپردند همانند سرپرست نقشه‌کشی، سرپرست زمین‌شناسی، سرپرست اکتشاف پی‌جویی، نماینده شرکت ملی فولاد در گمرک برای ترخیص تجهیزات و ماشین‌آلات معدنی، مسئول فیزیک بهداشت شرکت، مسئول زیست‌محیطی و در پایان مجری طرح‌های اکتشاف ذغال‌سنگ در شرکت تهیه و تولید مواد معدنی ایران؛ در تمام این دوران تلاش کردم که موثر باشم. اگر شما اکنون به آرشیو شرکت ذغال‌سنگ طبس مراجعه کنید، در زیر بیش از ۹۰ درصد لاگ‌های حفاری طبس، نام من درج شده است یا اگر اسمی نوشته نشده باشد، در تهیه یا اصلاح آن‌ها نقش داشته‌ام.

گاهی پیش می‌آمد که در کاری که تخصص نداشتم، به‌کار گمارده شوم، همانند نماینده شرکت ملی فولاد برای ترخیص تجهیزات و ماشین‌آلات معدنی از گمرگ در سال ۱۳۸۴، در آن زمان حتی معنای اولیه اصطلاح‌های کمرگی همانند رسوب کالا در گمرک و… نمی‌دانستم، اما با مطالعه مطالب لازم و کتاب‌های مربوطه توانستم به‌گونه‌ای عمل کنم که پیش از رسیدن کالا به بندر، امور اداری آن را انجام داده و کالا سریع‌تر از حد مجاز زمانی ترخیص و معافیت‌های بالایی برای شرکت بگیرم.

در بحث اکتشاف هم به‌غیر از مدت ۱۷ سالی که در شرکت ذغال‌سنگ طبس بودم، در مدتی که در شرکت تهیه و تولید مواد معدنی ایران به‌عنوان مجری طرح‌های اکتشاف ذغال‌سنگ کار می‌کردم، بیش از یک میلیارد تن ذخیره ذغال‌سنگ کُک‌شو و حرارتی کشف یا ارتقای کاتاگوری داده شد. در حوزه ایران مرکزی، البرز و هرجایی که پتانسیل معدنی مشاهده شده بود، حضور داشتم. در طول دوره کاری و روزهای متعددی در بیابان‌ها بودم، در واقع ثبت محدوده‌های متعدد، تهیه اسناد فنی برای کلیه مراحل اکتشافی از شناسایی، پی‌جویی، مقدماتی، تفصیلی و… می‌پرداختم.

از سال ۱۳۸۵ تا سال ۱۳۹۵ که در شرکت تهیه و تولید مواد معدنی ایران به‌عنوان مجری طرح‌های اکتشاف ذغال‌سنگ مشغول به کار بودم، مناطق اکتشافی متعددی به‌ویژه در حوزه ذغال‌دار ایران مرکزی و البرز در دستور کار قرار گرفت، از جمله: بلوک ۱، ۲، ۳ پرورده شرقی، کوه ورامی، بلوک‌های ۱ و ۲ کوچکعلی شمالی، بلوک‌های ۱ تا ۳ کوچکعلی جنوبی، غرب پروده یک، پروده ۴، مزینو ۱، کالشور، بلوک‌های A، B و C پروده، آبدوغی، گردنه سر و سفیدریز، استل کنار امامزاده هاشم، آب نیل و مناطق متعدد دیگر.

آن روزها پس از اکتشاف‌ها به خودم می‌گفتم که من در آینده اینجا نخواهم بود، اما زمانی اینجا معدنی برپا و برای مردم کشورم کار ایجاد خواهد کرد، تولید ناخالص ملی بالا می‌رود و نسل آینده کشورم نافع از این اقدام خواهند شد.

چه اقداماتی بر اساس سنگ بنای اکتشافی شما انجام شده و خواهد شد؟

طبس قطب تولید ذغال‌سنگ و شرکت ذغال‌سنگ پروده طبس تنها معدن مکانیزه کشور که تامین‌کننده عمده نیاز بازار داخلی است. بیش از ۱۰ معدن ذغال‌سنگ در مناطق اکتشاف شده و اطراف آن در حال تولید هستند. عمده تولید ذغال‌سنگ در معادن این منطقه انجام می‌شود و این حاصل اکتشافات گذشته است. زمینه اشتغال مستقیم و غیرمستقیم هزاران نفر ایجاد شده است. بدیهی است در آینده هم معادن دیگری پس از تجهیز به بهره‌برداری خواهند رسید. به‌ویژه ذغال‌سنگ حرارتی که برای اکتشاف آن مخالفت می‌شد، اما مشخص بود که در آینده‌ای نه چندان دور ذغال‌های حرارتی هم مورد نیاز خواهد بود. اکتشاف معدن ذغال‌سنگ گلندرود هم به‌وسیله تیم اکتشافی طبس انجام شد و ما مدت سه سال در آن منطقه بودیم. در ضمن انتخاب محدوده‌ها برای انجام عملیات اکتشافی در شرکت تهیه و تولید مواد معدنی ایران به‌گونه‌ای بود که با حداقل هزینه، بیشترین ذخایر به‌دست بیاید. به‌طوری‌که میزان هزینه نسبت به ذخیره برجا همواره کمتر از یک درصد بود. البته آن زمان فرمول مدونی برای این محاسبات نبود. همواره کار با عملیات کم هزینه شروع و پس از اطمینان نسبت به عملیات حفاری به‌عنوان پرهزینه‌ترین کار اکتشافی اقدام می‌شد. تاکید می‌کنم که از هزاران متر حفاری انجام شده در آن دوره حتی یک متر بدون مطالعات نبوده است.

برآوردهای اقتصادی در طرحها مستلزم یادگیری دانش این حوزه بوده است، چرا به مسائل اقتصادی توجه کردید و دانش این موضوع را هم یاد گرفتید و حتی دوره MBA را نیز گذراندید؟

سال ۱۳۸۴ یک دوره ضمن خدمت برای ما تحت عنوان «دانش یک» برگزار شد و مباحث جالبی داشت. زمانی که در مفاهیم آموزشی این دوره عمیق شدم، متوجه شدم که خلاصه‌ای از رشته MBA هست. این رشته سرفصل‌های مختلفی دارد، همانند مدیریت منابع انسانی، رفتار سازمانی، مدیریت استراتژیک، اقتصاد، حسابداری، مدیریت عملیات و… . از این‌رو به تحصیل در این حوزه پرداختم و دوره کارشناسی ارشد MBA پردیس دانشگاه صنعتی شریف مشترک با MMU مالزی را در سال ۱۳۹۱ با انجام پایان‌نامه‌ای پیرامون برون‌سپاری اکتشاف به پایان رساندم.

پس از آن، با استفاده از این دانش محدوده‌های ارزشمند برای انجام عملیات اکتشافی در دست اقدام قرار می‌گرفت. این برآوردها و پیاده‌سازی این دانش از این‌رو حائز اهمیت بود که هزینه‌های اکتشافی بسیار بالاست. آن زمان هزینه‌های اکتشافی میلیاردی بود و تصور من همیشه این بود که بودجه فعلی پول مردم ایران است و باید به‌خوبی مدیریت شده و در جایی استفاده شود که برای مردم بالاترین سودآوری را داشته باشد.

بعدها هم که عضو کمیته استراتژیک شرکت تهیه و تولید مواد معدنی ایران شدم، این دانش مرا بسیار کمک کرد. از نگاه من این دانش برای کسانی که در امر مدیریت و پیش‌بینی وضع آینده حضور دارند، بسیار لازم است.

زمانی که در کمیته تدوین استراتژی شرکت تهیه و تولید مواد معدنی ایران حضور داشتید، چه میزان نظرهای شما قابل پذیرش بود؟

در زمان تدوین استراتژی چندین گروه تشکیل شد و یکی از گروه‌ها گروه ذغال‌سنگ بود. مدیریت این گروه بر اساس رای اعضاء به من واگذار شد. در این بخش با توجه به تحلیل‌های انجام شده (نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها SWOT) با در نظر گرفتن عمر ذغال‌سنگ در مقایسه با نفت و گاز (به ترتیب ۱۰۹، ۹/۵۲، و ۷/۵۵ سال)، همچنین سهم ذغال‌سنگ در مصرف انرژی جهان (۲۹ درصد)، نیاز بازار داخلی (بیش از ۴ میلیون تن در سال)، رشد صنایع تبدیلی و مرتبط، اولویت‌های استراتژیک و استراتژی‌های پیشنهادی کارگروه برای فعالیت در این بخش معدنی به‌شرح زیر ارائه شد:

  • استراتژی ۱- توسعه اکتشافات در بخش ذغال‌سنگ حرارتی و کک‌شو و تجهیز و بهره‌برداری؛
  • استراتژی ۲- استفاده از توان سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در توسعه و تجهیز معادن؛
  • استراتژی ۳- توسعه محصولات جانبی تولید؛
  • استراتژی ۴- تربیت نیروی متخصص و به‌کارگیری آن در تجهیز و بهره‌برداری معادن.

در این مبحث برخی از کاربردهای اصلی ماده معدنی ذغال‌سنگ و صنایع مرتبط به آن اعلام شد.

تولید کک، تولید برق، تولید گاز از ذغال‌سنگ، مایع کردن ذغال، سوخت‌های مایع حاصل از ذغال‌سنگ و… .

چرا به شما اطمینان داشتند و شما را بهعنوان نماینده گروه در آن کمیته انتخاب کردند؟

من برای گفته‌های خودم همواره دلیل داشتم. وقتی شما دلایل علمی داشته باشید و سخنانی مبتنی بر دانش بیان کنید، از سوی جمع حاضر سخنان شما قابل پذیرش است. باید بدانیم که کار کردن با پیمانکاران و مشاوران نیازمند گوش شنوا و استدلال‌های منطقی است.

آیا میتوان ارائه استدلال صحیح و تجهیز به دانش را لازمه موفقیت زنان در کار دانست؟

بله، مهارت و دانش بسیار تاثیرگذار است. از نگاه من هر چقدر هم مهارت کسب شود، باز کم است. همین الان هم که بازنشسته شده‌ام، در دوره‌های BLS دانشگاه صنعتی شریف شرکت می‌کنم و از این یادگیری لذت می‌برم. تصورم هم بر این است که انسان همواره باید در حال یادگیری و یاد دادن باشد.

آیا وضع قوانین در حمایت از خانمها در موفقیت آنها اثرگذار است؟

باید دید چه قوانینی مد نظر هست. به خاطر دارم که در اوایل کار من در طبس، برای انجام یک کار به تهران آمدم و پس از آن قصد رفتن به طبس را داشتم. در ترمینال به من گفته شد که چون شما یک خانم تنها هستید، به شما بلیطی فروخته نمی‌شود و باید از اماکن برای ما نامه بیاورید. وجود چنین قوانینی محدودیت‌آفرین است و باید آن‌ها را حذف کرد. آن روز من با سختی بسیار موفق به گرفتن بلیط شدم. ما باید تسهیلات بهره‌برداری از مغز نیمی از جمعیت کشور را فراهم کنیم.

از نگاه من باید نظام و قوانین بر اساس ارزش‌ها و توانمندی‌ها باشد، همانند نظام استخدام من در طبس، سیستمی مبتنی بر توانمندی بود نه بر اساس جنسیت. به همین‌علت حتی باید استخدام‌های مبنی بر سهمیه‌بندی خانم و آقا حذف شود. مطمئن هستم اگر چنین نگرش غیرجنسیتی پیاده شود، بیش از نیمی از اندیشه و ذهن‌های تیزبین در سازندگی کشور به کار گرفته می‌شود و چه بسا خانم‌ها در برخی جایگاه‌ها توانمندتر و مسئولیت‌پذیرتر باشند.

خود شما در بسترسازی حضور زنان در معادن و رفع نگاه جنسیتی و اولویت دادن به توانمندی افراد در دوره‌های مدیریتی خود چه گامهایی برداشتهاید؟

زمانی که در شرکت تهیه و تولید مشغول به کار بودم، در جلسات با معاونین یا مدیرعامل، از آن‌ها درخواست می‌کردم که به خانم‌ها بر اساس توانمندی آن‌ها کار داده شود. نباید خانم‌های فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های خوب کشور به‌عنوان تنها یک تایپیست سالیان متمادی مشغول به کار باشند. این اقدام به‌نوعی ظلم در حق آن‌هاست. باید از مغز این افراد استفاده کنیم. بارها اعلام کردم که خانم‌ها باید به جایگاه خوبی در شرکت‌های معدنی برسند و ارزش‌ها به‌جای روابط معیار انتخاب افراد باشند.

از نگاه شما چند درصد خود خانمها در بسترسازی و رفع محدودیتهای جنسیتی موجود در مجموعه معدنی موثرند و چند درصد تصمیمات کارفرما موثر است؟

سهم کارفرمایان در همان قدم اول و زمان استخدام خانم‌ها دیده می‌شود و باید نگاه جنسیتی در زمان گزینش حذف شود. پس از استخدام سهم خود خانم‌ها برجسته می‌شود. خانم‌ها باید وظیفه‌ خود را به خوبی انجام دهند. حساسیت‌های فضای موجود نسبت به خانم‌ها را مدبرانه کم کنند. به عبارت دیگر ما خانم‌ها باید بتوانیم با رفتار سازمانی مناسب نشان دهیم که می‌توانیم به‌خوبی و در کنار آقایان در معدن کار کنیم. نباید فراموش کنیم که کشور برای ما هزینه کرده و ما وظیفه داریم این هزینه را با دانش و انجام کار درست به کشور برگردانیم.

آیا برای خانمها میتوان جایگاههای شغلی خاصی را در نظر گرفت یا جذب آنها مستقل از جایگاه شغلی باشد؟

خانم‌ها باید بر اساس استعداد خود در همه جا حضور داشته باشند و هیچ نوع محدودیتی پیش‌روی آن‌ها نباشد.

چگونه بین موفقیت شغلی و زندگی شخصی خود تعادل برقرار میکردید؟

تلاش من این بود که با مدیریت خوب کارها، در کنار کارم به مسافرت‌ها، کلاس‌های ورزشی، یادگیری زبان خارجی و سایر علایق خودم بپردازم. از نگاه من هر کسی می‌تواند با یک برنامه‌ریزی دقیق و خوب بین ابعاد زندگی خود تعادل برقرار کند.

می‌دانستم که به شدت به خانواده وابسته هستم و به‌همین علت هر روز حتما با مادرم صحبت می‌کردم. در دوره‌های شیفتی هم در شیفت استراحت حتما در کنار خانواده سپری می‌کردم. در دوره‌های ماموریتی نیز پس از اتمام ماموریت، حتما در هر ماه چند روز در کنار خانواده بودم. وقتی شما برنامه‌ریزی داشته باشید، می‌توانید به تمام کارهای مورد علاقه خود بپردازید.

آیا زمانی هم که در خانه و در کنار خانواده بودید، درگیریهای شغلی داشتید؟

بله، بارها پیش می‌آمد که  شب پیمانکار یا مشاور با من تماس بگیرند و مشکلات را مطرح کنند، مثلا بگوید که جامعه محلی مانع از ورود ماشین‌آلات و… شده‌اند، ما چه کاری انجام بدهیم؟ می‌توانم بگویم که زمانی که مجری طرح هستید، شبیه به یک پزشک آنکال خواهید بود، چرا که هر لحظه ممکن است در سایت‌های اکتشافی مشکلی پیش بیاید و شما باید بدانید که چه اقدامی باید انجام شود و راهکار مناسبی ارائه بدهید.

علاوه بر موضوع یاد شده، بسیاری از مطالعات و گزارش‌های اکتشافی را هم در منزل مطالعه می‌کردم و با این‌حال هرگز  در طول دوره خدمتم نپرسیدم که چند ساعت اضافه کار به من تعلق گرفته است.

اگر بخواهید در چند کلمه عوامل موفقیت خود را  نام ببرید به چه چیزی اشاره میکنید؟

انگیزه‌ خدمت به مردم کشورم را مهم‌ترین عامل موفقیت می‌دانم. چرا که وقتی انگیزه شما از جنس چنین مفاهیمی باشد، دیگر دنبال اضافه کار، پست یا جایگاه، حواشی و… نخواهید بود و با چنین انگیزه‌ای محکم و استوار به راه خود را ادامه‌ می‌دهید.

آیا این انگیزه در محیطهایی که عملکرد درست ندارند، میتواند ما را یاری کند؟

بله، می‌توانم بگویم که اگر شما وقتی می‌بینید که یک مسئله و امری غلط است، انگیزه شما این خواهد بود که آن رفتار و عملکرد اشتباه را تغییر داده و اصلاح کنید. به‌عنوان مثال، زمان فعالیت من در شرکت ملی فولاد امر اکتشاف توسط شرکت ملی فولاد انجام می‌شد. با گذشت زمان سیاست دولت مبنی بر این شد که اکتشاف برون‌سپاری شود. با این تصمیم‌گیری، واحدهای اکتشافی جمع و این امر از طریق مناقصه به پیمانکار و مشاور سپرده شد. در مناقصات، متاسفانه پذیرش بر مبنای قیمت پایین بود، این درحالی بود که محاسبات مالی نماینگر این بود که هزینه واقعی و انجام درست کارها بیش از مبلغ اعلام شده است. این نوع مناقصه‌ها نشان‌ می‌داد که کار به‌صورت سطحی انجام خواهد شد. من در مواردی با محول کردن چنین کارهایی با چنین قیمت‌هایی مخالف بودم و برای من مهم بود که کار فنی و درست انجام شود، خواه مدیریت مرا تایید یا خواه تکذیب کند و در صورت قبول مناقصه با نظارت اصولی و متعهدانه سعی کردم کار درست انجام شود.

بنابراین در طول فعالیتم معتقد بودم تابع آن چیزی باشم که درست است. در چنین شرایطی همرنگ جماعت با مسیر اشتباه نشدم و توانستم بایستم و ادامه بدهم. چرا که وقتی کار درست انجام شود، افراد با عملکرد اشتباه هم کم‌کم در مسیر شما قرار می‌گیرند. باید بدانیم که یک گوشه هم اگر درست شود، یک گوشه است، پس به اندازه‌ای که می‌توانیم تغییری ایجاد کنیم.

 آیا ایجاد شبکه ارتباطی بین زنان معدنکار میتواند در بهبود حضور و عملکرد آنها موثر باشد؟

بله، این شبکه در انتقال تجربه‌ها توانمند خواهد بود، اما باید در نظر داشته باشیم که در بحث دانش روز، سرعت رشد بسیار بالاست. بنابراین باید در این شبکه به یادگیری و ارتقای دانش خود نیز توجه کنیم.

سخن پایانی شما؟

می‌دانیم که در حال حاضر دانشگاه با فضای صنعت و کار هم‌سو نیست و خلأ این موضوع به‌ویژه برای رشته‌های عملی همانند مهندسی معدن، زمین‌شناسی و… برجسته‌تر است. بنابراین انتظار می‌رود که واحدهای عملی از همان سال‌های نخست تحصیل برای دانشجویان اجرا شود تا آن‌ها زمان فارغ‌التحصیلی مهارت انجام کار را در صنایع را داشته باشند.

در خصوص حضور زنان در معدن نیز باید بگویم، با توجه به اینکه امروزه تصاویر ماهواره‌ای، دانش  ITراه‌های ارتباطی گسترش پیدا کرده و فضاهای جمعی زیادی ایجاد شده است. در کنار این عوامل ماشین‌آلات و تجهیزات نوین اکتشاف، استخراج و .. رشد کرده‌ و تمامی این‌ موارد به انجام بهتر عملیات‌های معدنی منجر شده است. بنابراین ورود خانم‌ها به این حوزه راحت‌تر از گذشته است. خانم‌ها از ورود به عرصه‌های معدنی نترسند. چرا که حتما می‌توانند از پس مسئولیت‌های محول شده بربیایند و فرد مفیدی برای خود و جامعه باشند. بنابراین نسل جوان به خودش اعتماد کند و وارد کار شود. فراموش نکنیم که ما نمی‌توانیم همه مسائل را حل کنیم، ولی می‌توانیم آن را مدیریت کنیم. به‌عنوان مثال من نمی‌توانم جلو طوفان شن را بگیرم اما می‌توانم بر ترسم غلبه کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *